NaZaNiN jOoN
تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد / یه بغض شکسته رفیق گلو شد . . .

 

 

هرکه آید گوید:
گریه کن! تسکین است
گریه آرام دل غمگین است
چندسالی است که من می گریم
در پی تسکینم
ولی ای کاش کسی می دانست
چند دریا بین ما فاصله است!!؟
من و آرام دل غمگینم…!!!!
وقتی می گویم دیگر ســراغم نیــا
فکر نکن که فراموشت کردم ،
یا دیگر دوستت ندارم…
نــــــــــــه…
من فقط فهمیدم وقتی دلت با من نیست،
بودنت مشکلی را حل نمی کند…

 

 

 

 

هـــی لعنتــــــی….
اون طوریــم که تـــو فکــر میکنـــی نیســـت…
شایــد عاشقـــت بودم یه روزی….
ولــی ببیــن بــی تـــو، هــم زنــده ام…
هــم زنــدگی میکنـــم…
فقط گاهــی در ایــن میــان…

 

 

 

 

یــادتــــــــ………
زهـــر میکنــد به کامــم زندگــی را …
همیـــــــــن…

 

 

 

 

 

 

 

شهـــامــت مــی خواهــد
ســـــرد بــاشــی…
و گــرم لبخنــد بزنـــی ..!

 

 

 

 

شک کرده بـودم کسی بین ماست !
حالا یقین دارم “مـ…ــن” بین دو نفر بودم !
چقدر تفاوت وجود داشت بین واقعیت و طرز فکر من!

 

 

 

 

می دانی..؟
آدم های ِ ساده..
ساده هم عاشق می شوند..
ساده صبوری می کنند..
ساده عشق می وَرزَند..
ساده می مانند..
اما سَخت دِل می کنند..
آن وقت که دل ِ می کنند..
جان می دَهند..
سخت میشکنند..
سخت فراموش میکنند..

 

 

 

 

 

تنهایی یعنی :
نه خودش هست که از تنهایی درت بیاره ،
نه فکرش اجازه میده تنهاییت رو با کسی دیگه ای پر کنی…

 

 

 

 

دلتنگم
مثل مادر بی سوادی
که دلش هوای بچه اش را کرده
ولی بلد نیست شماره اش را بگیره …

 

 

 

 

کاش باران بگیرد …
کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم …
و خلاص…

 

 

 

 

پله ها در پیش رویم یک به یک دیوار شد
زیر هر سقفی که رفتم بر سرم آوار شد
مرغ دست آموز خوش خوان کرکسی شد لاشخور
وان غزال خانگی برگشت و گرگی هار شد
گل فراموشی و هر گلبانگ خاموشی گرفت
بس که در گلشن شبیخون خزان تکرار شد
تا بیاویزند از اینان آرزوهای مرا
جا به جا در باغ ویران هر درختی دار شد
زندگی با تو چه کرد ای عاشق شاعر مگر
کان دل پر آرزو از آرزو بیزار شد؟….

 

 

 

 

 

توی چهار چوب یه زندون عمریه که من اسیرم
تشنه یه نم بارون عطش ناب کویرم
رنگی بی رنگی گرفته آسمون بی ستارم
نه کسی به یاد من ، نه کسی میاد کنارم
تموم رنگ تنم رو با قلم سیاه کشیدن
رنگی که عاشقیارو توی سایشم بریدن
خودمو توی نگاه چند تا رهگذر میبینم
خیره می شن به من اما هنوزم تنها ترینم
واسه ی سیب نچیده حالا تبعیدیه دردم
واسه ی یه فکر مسموم پشت فواره سردم
منم اون سایه تنها توی قاب روی دیوار
نبض افتاده خورشید دم یه غروب بیمار
شانس من بود که یه نقاش من و اینجوری کشیده
یه پرندم که تو عمرش
رنگ جفتشو ندیده ….

 

 

 

 

از همه ی دنیا دست میکشم / جای دوتامون گریه میکنم
جای دوتامون نفس میکشم / این که اسمش زندگی نیست
من بدون تو دیوونه ام / به هوای تو نشستم ولی میدونم
میدونم واسه من دیگه / توی قلب تو جا نیست . . .

 

 

 

 

 

یه وقتایی که دلت گرفته ؛ بغض داری ، آروم نیستی !
دلت براش تنگ شده . . .
حوصله ی هیچ کسو نداری !
به یاد لحظه ای بیفت که اون همه ی بی قراری های تو رو دید ؛ اما . . .
چشماشو بست و رفت . . . !

 

 

 

 

بغض با دلیل ، چاره داره
بغض بی دلیله که بیچاره ای . . . !



نظرات شما عزیزان:

امیر مهدی
ساعت15:23---16 فروردين 1392
مرا با این بالش و این دو تا ملافه و این سه تا شکلات
روی میزت راه می د‌هی؟
می‌شود وقتی می‌نویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد
موقع رفتن
جا نگذاری مرا روی میز !
از دلتنگیت می‌میرم
وقتی نیستی
می‌خواهم بدانم چی پوشیده‌ای
و هزار چیز دیگر
تو بگو
چطور به خودم و خدا
کلافه بپیچم
تا بیایی؟
خنده‌های تو
کودکی‌ام را به من می‌بخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دست‌های تو
اعتمادی که به انسان دارم
...
چقدر از نداشتنت می‌ترسم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها: <-TagName->
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:,4:12به قلم: نازنین جوون ™